کیمیاگری – کیمیاگران.

واژه chemistry شیمی برای اولین بار توسط سودا، فرهنگ نویس قرن دهم به کار رفت و در آن زمان به معنای آلیاژی از طلا و نقره بود. در زمان امپراطوری دیوکلتیان Diocletian، افسانه ها حاکی از آن است که امپراتور دیوکلتیان از مصریان به دلیل شورش علیه قوانین امپراتوری عصبانی بود. به عنوان تنبیه، او تمام کتاب های آنها را در مورد شیمی سوزاند، که آنها را از کسب درآمد از طریق کار با فلزات گرانبها باز داشت. مصریان و یونانیان احتمالاً در مورد برخی از فرآیندهای شیمیایی، معروف به علم هرمتیک، که بعدها در حدود قرن اول پس از میلاد به کیمیاگری معروف شد، می دانستند.


دو دانشمند بزرگ که برای اولین بار ظاهر شدند الکندی و  ابوموسی شفا الصوفی جابر ابن حیان بودند. در دوران اولیه شیمی، دو شخصیت مهم الکندی و گبر بودند که بسیاری از مواد شیمیایی مانند اسید نیتریک، اسید کلریدریک و نیترات نقره را کشف کردند.

جابر ابن حیان (گبر) در مورد تحقیقات خود در خالص سازی و چکش خواری فلزات در آثار خود Summa Perfectionis و Liber Philisophorum مطالبی نوشتند. در قرن نهم، کیمیاگر دیگری به نام رازی در مورد موادی مانند رئالگار، اورپیمنت و بوراکس نوشت و استفاده از فرآورده های الکلی و روغن های حیوانی را توصیه کرد. اگرچه کتاب‌ها کمیاب بودند، اما شواهد دانش آنها در بسیاری از نمایشگاه‌های موزه‌های اسپانیا که مهارت ساراسین‌ها و مورها را در هنر به نمایش می‌گذارد، دیده می‌شود. (در متن بجای ایرانی عرب نسبت دادن بهشون)

ترجمه آثار جابرابن حیان به لاتین

گولیوس، استاد زبان‌های شرقی در دانشگاه لیدن، اولین کتاب گبر را به صورت دست‌نویس به کتابخانه عمومی دانشگاه تقدیم کرد. و آن را به لاتین ترجمه کرد و در همان شهر در فولیو منتشر کرد؛ و از آنجا پس از آن. در quuarto، تحت عنوان Lapis Philosophorum ، حاوی چیزهای جالب و مفید فراوانی در مورد ماهیت فلزات، خالص سازی، همجوشی، چکش خواری آنها و غیره با گزارش های عالی از نمک ها است. در حال حاضر که علم پیشرفت فراوانی داشته ؛ دقت عملیات او واقعاً تعجب آور است، مگر شاید در آنچه به سنگ فیلسوف مربوط می شود

یاکوبوس گولیوس (۱۵۹۶-۱۶۶۷) یک عرب شناس مشهور قرن هفدهم در هلند بود. همچنین h, یک دانشمند و مهندس بود. او دو بار به کشورهای عربی سفر کرد، یک بار به مغرب و دیگری به خاور نزدیک و چهار سال در آنجا ماند. در هر دو دیدار او دست نوشته های نادر عربی را جمع آوری کرد. برخی از آنها به دانشگاه لیدن داده شد و برخی برای مجموعه خودش باقی ماند. مجموعه خصوصی او بعد از مرگش در یک حراجی فروخته شد. وی همچنین فرهنگ لغت مهم لاتین-عربی را تدوین کرد. بنابراین، گولیوس به عنوان یک عرب شناس، دانشمند و گردآورنده نسخه های خطی نادر عربی، بهترین شایستگی را برای ترجمه آثار جابر (گبر) داشت

ابن ماسویه، شیمیدان باستانی، اصول خاصی را در طبقه بندی اجسام تشکیل دهنده مواد آلی به رسمیت شناخت. قسمت بعدی به شناخت و توصیف شاهزاده پزشکی ابن ماسویه تعلق دارد.

همزمان با جابر در اروپا و انگلستان تاریخ کیمیاگری بسیار پیس و پا افتاده تر بود. در تاریخ و ادبیات، مرلین شخصیت خارق‌العاده‌ای در میان نکرومانسرهای باستانی بود. در حالی که اولین سوابق نام او در قرن یازدهم منتشر شد، اعتقاد بر این بود که او در زمان تهاجم ساکسون ها به بریتانیا در اواخر قرن پنجم زندگی می کرده است.

مرلین برای اولین بار در ارتباط با ثروت ورتیگرن، که توسط جفری مونموث، به عنوان پادشاه آن زمان انگلستان معرفی می شود، ذکر شده. وورتیگرن که تمام سنگرهای خود را در مبارزه با ساکسون ها از دست داده بود، به طور طولانی با جادوگران خود مشورت کرد تا چگونه از خود در برابر دشمن دردسرسازش دفاع کند.

آنها به او توصیه کردند که یک برج تسخیر ناپذیر بسازد و مکان مناسبی را برای برپایی آن انتخاب کردند. سازندگان با قدرت دست به کار شدند، اما با شگفتی متوجه شدند که به همان سرعتی که در یک روز ساختند، صبح روز بعد زمین آن را بلعیده بود و هیچ اثری از آن باقی نمانده بود. پس پادشاه حکیمان را دوباره دور هم جمع کرد و به این نتیجه رسیدند که تنها راه حل این مشکل سیمان کردن دیوارهای برج با خون انسانی است که از هیچ پدری زاده نشده است.

وورتیگرن، یک پادشاه، فرستادگانی را برای جستجوی یک موجود نادر فرستاد و آنها مرلین را در نزدیکی Caermarthen در ولز یافتند. مرلین ادعا می کرد که مادرش دختر پادشاه و پدرش موجودی فرشته بود و فرستادگان او را باور کردند. در جلسه جادوگران به ریاست پادشاه، مرلین حکیمان را گیج کرد و به پادشاه گفت که زمینی که برای برج او انتخاب کرده اند، دریاچه ای در زیر آن دارد. او پیش‌بینی کرد که پس از تخلیه، دو اژدها به نمایندگی از بریتانیایی‌ها و ساکسون‌ها پیدا خواهند کرد. این پیش بینی درست بود.

اما بر اساس سنت، بزرگترین بهره‌برداری که مرلین به آن نسبت داده می‌شود، برپایی استون هنج به عنوان یادبودی ماندگار برای 300 اشراف بریتانیایی است که توسط ساکسون‌ها قتل عام شدند. گمان می‌رود که این سنگ‌های قدرتمند در ابتدا در آفریقا نصب شده بودند و از آنجا به ایرلند منتقل شدند. مرلین دستور داد که آنها را بر روی دریا حمل کنند و در دشت سالزبری برپا کنند. اما کارگری پیدا نشد که آنها را جابجا کند. بنابراین او قدرت جادویی خود را بر روی سنگ های عظیم به ارمغان آورد، و به این وسیله آنها را به شکلی که اکنون در آن ایستاده اند، درآورد.

از دیگر داستان های شگفت انگیزی که عاشقانه در زندگی این فرد عجیب و غریب بافته است، فقط می توانیم بگوییم که جالب هستند، اگر دقیقا درست نباشند. از آنجایی که 600 سال از زمان مرلین و اولین رکوردهای شناخته شده از دستاوردهای او می گذرد، نمی توان صحت آنها را اعلام کرد.

از جمله مشهورترین کیمیاگران اولیه، سنت دانستان St. Dunstan بود که در قرن دهم شکوفا شد. اما، اگر تاریخ به درستی نوشته شده باشه، او چیزی جز یک قدیس نبود. گفته می شود که او مردی با زاد و ولد برجسته بوده است که در دوران جوانی خود، حتی برای آن دوره از اخلاقیات عجیب و غریب، زندگی سرشار از خودپسندی داشته است.

در نهایت، او با یک بیماری خطرناک گرفتار شد که خطر پایان دادن به حرفه او را تهدید می کرد. اما در آخرین لحظات فرشته ای ظاهر شد و دارویی آورد که به سرعت سلامتی او را به دست آورد. با عجله به نزدیکترین کلیسا برای تشکر از او، توسط شیطان با یک گله سگ سیاه متوقف شد، اما او به سرعت آنها را فراری داد. برای جبران بی‌نظمی‌های قبلی‌اش، اکنون خود را در صومعه گلستونبری منزوی کرد. جایی که او سلولی را اشغال کرد که در آن نه می‌توانست راست بایستد و نه می‌توانست اندام‌هایش را در آرامش بکشد، و گوشتش را به شدت مرده می‌کرد. او در اینجا کیمیاگری و سحر و جادو را فرا گرفت که به زودی در این هنرها به خوبی آشنا شد.

گفته می شود در مدت حضور در این سلول، فوق العاده ترین ملاقات ها را داشته است و در میان دیگران، شیطان مدام سر خود را به پنجره فرو می‌برد و قدیس را طعنه می‌زد، در حالی که در مطالعه‌اش غوطه‌ور بود. سرانجام، یک روز، دانستان خسته، تمام صبر خود را از دست داد، و انبر داغ خود را از کوره کوچکی که در آن عملیات شیمیایی خود را انجام می داد، گرفت، دماغ شیطان را گرفت و او را محکم گرفت، «در حالی که فریادهای مورخ می‌گوید که شیطان تمام محله را تا کیلومترها پر کرد. این حادثه اغلب در کنده کاری های باستانی نشان داده شده.

دانستان یک راهب بندیکتین بود و بعد ظهور کرد و در مسائل سیاسی و مذهبی نقش برجسته ای داشت. به نظر می‌رسد که او شاه‌ساز زمان خود بوده و در دوران سلطنت ادویی و ادگار نقش برجسته‌ای در حکومت پادشاهی داشته است.

در تصویر همراه، کیمیاگر، با مشعل برافراشته، در حال تکرار افسون مشخص شده بر فراز دستگاه است که در زیر آن آتشی را که آماده سازی «اکسیر زندگی» را آغاز کرده است، برافروخته است.

در سال 1260 پس از میلاد ، آلبرتوس مگنوس، که سابقاً یک راهب دومینیکن بود، به عنوان استاد کاخ مقدس در دربار رم و پس از آن اسقف راتیسبون شد. این دانشجوی بزرگ فلسفی در تمام هنرهای شناخته شده شیمی و دست نوشته های او آموخته بود. و آثار توسط هزار نسخه کپی شد. انواع قدرت های خارق العاده به او نسبت داده می شد و معمولاً گفته می شد که او می تواند طلا بسازد و او یک جادوگر است.او که متهم به “معامله” با شرور شده بود، از مقام رفیع خود استعفا داد و به سلول محصور خود بازگشت تا تحقیقات مورد علاقه خود را ادامه دهد و به روزهای خود پایان دهد.

سپس به وینسنت دوبووا می رسیم که اغلب پلینی قرون وسطی نامیده می شود. او نیز به جادوگری متهم شد و گفته می‌شود که «نیمه‌شب مردم در امتداد اسکله‌های رود سن به سمت آزمایشگاه او در حیاط سنت چاپل می‌خزیدند تا ببینند آیا می‌توانند نگاهی اجمالی به رودخانه جادو کنند. کوره هایی که قرار بود دوبووا روح آشنای او را در آنها تداعی کند.

تقریباً در همان زمان ریموند لولی به شهرت رسید. او نیز یک راهب بود و در جزیره مایورکا به دنیا آمد، اما با خلق و خوی سرگردان در اروپا سرگردان شد. او چندین اثر در مورد کیمیا نوشت، از جمله Libilli Aliquot Chemici و غیره. داستانهای افسانه ای مربوط به ماجراهای او است. او در سال 1315 در تونس توسط مردم تونس سنگسار شد.

او پیروانی از مؤمنان را از خود به جای گذاشت که خود را لولیست می نامیدند و در سراسر اروپا پخش شدند. نابغه غرب در این زمان آرنو دو ویلنوو بود.[55]که چندین اکتشاف مهم در شیمی انجام داد. تحقیقات وی  به ویژه به رابطه شیمی با پزشکی معطوف بود. او به کشف سولفوریک و اسیدهای دیگر نسبت داده می شود و گفته می شود که اولین کسی بود که الکل یا روح شراب را تقطیر کرد.

راجر بیکن خودمان، معاصر این مردان دانش‌آموز بود که عشقش به هنرش، علاوه بر سال‌ها زندان، تقریباً به قیمت جانش تمام شد. کاشف باروت و تلسکوپ بیشتر عمر خود را در تحقیقات تجربی گذراند و در نتیجه هنر جنگ را متحول کرد و قدرت کاوش در آسمان را به ستاره شناسان بخشید.

او مردی با توانایی بسیار بود که هرگز به انصاف توسط معاصرانش قدردانی نشد و به درستی پدر فیزیک تجربی نامیده شد. او بیشتر قوانین تنظیم کننده ماده و حرکت منظم سیارات را شرح داد. گرچه مردی با دانش بی‌تردید و قدرت ادراک بود، اما شیدایی تلاش برای کشف سنگ فیلسوفی را گزید، دیدگاه‌هایش را در اثر خود با عنوان Radix Mundi بیان کرد.. پس از بیکن، آنتونیو کواینر از پاویا آمد، که اولین کسی بود که آب معدنی مصنوعی تولید کرد.

برخی گفته اند که اکتشافات کیمیاگران عمدتاً نتیجه تصادف بوده و آنها بیشتر شارلاتان های نادان بوده اند. اما اگرچه آنها روش کمی در تحقیق خود داشتند و بخش زیادی از دانش آنها در نظریه های پوچ و خرافی پیچیده بود، وقتی به نتیجه اکتشافات آنها تا قرن پانزدهم نگاه می کنیم، متعصب ترین افراد باید اعتراف کنند که زحمات آنها بوده است. کاملا بیهوده خرج نشده است آنها وجود بیسموت، جگر گوگرد، و تنظیم آنتیموان، تقطیر الکل، تبخیر جیوه، و تهیه آبزیان، سولفوریک و سایر اسیدهای معدنی و تصفیه قلیایی ها را نشان دادند.

آنها رنگ قرمز مایل به قرمزی برای پارچه داشتند که راز آن اکنون گم شده و قابل برابری نیست. و افرادی که در حال حاضر به کار می روند نمی توانند به فرآیندهای رنگ آمیزی شیشه ای آنها نزدیک شوند. گفته می شود که اک، کیمیاگر آلمانی سولتزباخ، 300 سال قبل از اثبات وجود اکسیژن توسط پریستلی، به وجود اکسیژن پی برد. برای این اکتشافات و دیگر اکتشافات باید از کیمیاگران اولیه تشکر کنیم.

در طول قرن پانزدهم و شانزدهم، کیمیاگری شروع به رهایی از نظریه‌های وحشی و اعمال پوچ کرد که مانع پیشرفت آن شده بود. هنری هفتم. حکم شدیدی صادر کرد علیه اعمال کیمیاگری، که جلوی تحمیل تعدادی از شارلاتان ها را گرفت. در این دوره جان باپتیست پورتا ابزارهای کاهش اکسیدهای فلزی و رنگ آمیزی نقره را کشف کرد و آیزاک و ژان هالندوس پیشرفت های زیادی در میناکاری کردند و ساخت جواهرات مصنوعی را به نمایش گذاشتند.

از زمان پاراسلسوس و معرفی چاپ، علم انگیزه تازه ای گرفت و نظم جدیدی از شیمیدانان به وجود آمد که تضاد آنها با نظم قدیم برای سالها موضوعی تاریخی است.

نظریات قدیمی کیمیاگران به تدریج منفجر شد و جایگزین شد، و بسیاری از آنها برای کسب درآمد به سمت آشکارترین حقه بازی سوق داده شدند.

کورنلیوس آگریپا، که یکی از رهبران نظم جدید بود، می‌گوید: «بازگویی همه حماقت‌ها، اسرار بیهوده و معماهای این تجارت، شیر سبز، گوزن گوزن فراری، به زمان زیادی نیاز دارد. عقاب پرنده، وزغ متورم، کله کلاغ سیاهی سیاه‌تر از سیاه، مهر عطارد، از لجن خرد و دیگر پوچ‌های بی‌شمار زمان. بسیاری از آنها از نمایشگاهی به نمایشگاه دیگر سفر می کردند تا از فروش سرب سفید، سرخجه سرخ، آنتیموان و سایر داروهایی که زنان برای رنگ آمیزی صورت استفاده می کردند، اندکی درآمد کسب کنند.[58]داروهایی که کتاب مقدس آنها را مرهم شهوت می نامد.» در این میان تلاش‌های کارگران عملی مورد تشویق مدیران و شاهزادگان قرار گرفت و در نتیجه کاربرد شیمی و هنرهای فنی غالب شد و متالورژی روح پیشرو علم شد.

یک شخصیت قابل توجه در زمان ملکه الیزابت دکتر دی، کیمیاگر و ستاره شناس بود. حرفه این مرد، که بیش از هر چیز دیگری یک شارلاتان بود، یک فراز و نشیب فوق العاده بود. او که متولد ولزی بود، در آکسفورد تحصیل کرد و سپس به سراسر اروپا سفر کرد و ادعا کرد که اکسیر زندگی و سنگ فیلسوف را کشف کرده است. او مردی با جاه طلبی بیش از حد بود و از شنیدن اینکه خود را “عالی ترین” نامیدند، خوشحال بود. گفته می شود که در همراهی با مردی به نام کلی، مقداری از اکسیر را در ویرانه های ابی گلستونبری کشف کرد. آنها بلافاصله آن را ضمیمه کردند و به همراه یکی از اشراف زادگان آن کشور به لهستان بردند. پس از سفر از دادگاهی به دادگاه دیگر، جایی که گفته می شود او با اکسیر خود شاهکارهای شگفت انگیزی انجام داد، به انگلستان بازگشت و در مورتلیک ساکن شد.[3] او[59]در سال 1595 در دربار مورد علاقه بزرگی بود و ملکه او را صدراعظم پل و سرپرست منچستر کرد، اما او در فقر شدید درگذشت.

نمادهای کیمیاگران

همانطور که در علم مدرن شیمی دانان فرمول خود را می نویسند و فرآیندهای خود را با استفاده از نمادها انجام می دهند، کیمیاگران نیز از نشانه ها و هیروگلیف ها برای نمایش عناصر شناخته شده، فلزات و سایر موضوعات رایج در آن زمان استفاده می کردند. عناصر به اصطلاح – آتش، هوا، آب، زمین – با نمادهای خاصی نشان داده می شدند که در اینجا نشان داده می‌شوند. قرار بود فلزات تا حدی تحت تأثیر سیارات قرار گیرند و با علائم مربوط به آنها نشان داده شوند. مقالات مختلف دیگر نیز نمادهای خود را داشتند که در دوره‌ای که خوشنویسی کمتر شناخته شده یا به کار می‌رفت، به عنوان ابزاری برای تندنویسی عمل می‌کرد.

سنگ فیلسوف

جاه طلبی غالب کیمیاگران اولیه کشف ناشناخته ها بود. با همین روحیه، کارگر مدرن در علم به پیش می‌رود، و رویای کشف سهمی در حل اکسیر زندگی، به شکلی که ممکن است غلبه بر حداقل یک بیماری باشد، دارد. کارگران باستانی در کیمیاگری تحقیقات خود را تقریباً منحصراً به فلزات محدود می کردند. آنها معتقد بودند که همه چیزهای طبیعی از چهار عنصر تشکیل شده است که آنها را آتش، هوا، زمین و آب می نامیدند. راجر بیکن در Radix Mundi می‌گوید: وقتی این چهار عنصر به هم متصل می‌شوند، تبدیل به چیز دیگری می‌شوند، در حالی که آشکار است که همه چیز در طبیعت از عناصر مذکور در حال تغییر و تغییر تشکیل شده است.

اما تحقیقات صبورانه کیمیاگران به دلیل عشق به تحقیقات علمی نبود، بلکه به دلیل میل شدید به کسب ثروت بود.

اکثریت دو شیء ثابت را به عنوان اهداف جاه طلبی خود در نظر داشتند، یکی کشف جسمی که قادر به تبدیل فلزات پایه به طلا و نقره باشد. و دیگری، کشف اکسیری که طول عمر انسان را تا مدت نامحدودی طولانی می کند. هر دو این اشیاء به نظر می رسد[66]انسان از دوران ماقبل تاریخ به دنبال آن بوده است و منشأ آنها در دوران باستان گم شده است. برتلو خاطرنشان می کند که اصطلاح “سنگ فیلسوف” در نوشته های قبل از قرن هفتم وجود ندارد، اگرچه ایده اصلی بسیار قدیمی تر است.

سنگ فلسفی توسط فیلسوفان چینی در دوره ای بسیار دور و پس از آن توسط یونانیان، اعراب و دیگران تا قرن هفدهم مورد جستجو قرار گرفت.

مردانی با توانایی و نابغه بی‌تردید، هم زندگی و هم ثروت خود را در جستجوی این واهی واهی تلف کردند، و دیگران به فریبکاری و حقه‌بازی با بدترین توصیف در تعقیب آن تن دادند. ظاهراً هیچ کیمیاگری با شهرتی مردن را درست نمی‌دانست تا زمانی که حداقل ادعا کند یکی از این مشکلات بزرگ را حل کرده است. بنابراین مدعیان این کشف بسیار زیاد بودند. توصیف‌هایی که از فرآیندهای مختلف در دست‌نوشته‌ها و آثار باستانی برای تولید سنگ فیلسوف ارائه می‌شود، معمولاً توصیفی بسیار مفصل است و به خارق‌العاده‌ترین زبان بیان می‌شود.

ناکامی در ایجاد نتیجه دلخواه همواره به دلیل حذف جزییات جزئی بود. برخی که ادعا می‌کردند راز را کشف کرده‌اند، برای فاش کردن آن، مبلغ هنگفتی پول می‌خواستند، و چند نفر از آن بازدید کردند.[67]دادگاه های مختلف اروپا آن را با حیله و تدبیر نشان دهند.

دکتر دی بدنام، که در زمان ملکه الیزابت شکوفا شد، یکی از آخرین مدعیان این کشف بود، و گفته می شود که مبالغ هنگفتی از افراد فریبکار به خاطر افشای راز مورد علاقه دریافت کرده است، که او با استفاده از یک راز آن را نشان داد. ترفند مبتکرانه

رئالگار، جیوه، گوگرد و بسیاری از مواد دیگر دارای خاصیت جادویی تغییر شکل هستند.

در تصویر که از یک حکاکی معتبر قرن شانزدهم گرفته شده است، تصویری از دستگاهی داریم که برای تقطیر “آب زندگی” استفاده می شود، که روند آن توسط گسنروس در نیو جول توضیح داده شده است . کتاب بهداشت ، چاپ شده در سال 1576. کیمیاگر، با لباس‌های باشکوه خود، به تصویر کشیده می‌شود که به دستیار خود دستور می‌دهد تا اقدامات احتیاطی در انجام این فرآیند انجام شود.

بیکن بیان می کند که گوگرد و جیوه ریشه های معدنی و اصول طبیعی هستند که خود طبیعت بر اساس آنها عمل می کند و در معادن و غارهای زمین کار می کند. فلز اخیر او معتقد بود که اکسیر واقعی سنگ فیلسوف است. دیگران، از جمله رازز و مرلین، معتقد بودند که این ملغمه ای از طلا و جیوه است که به طرز خارق العاده ای مرد سرخ و همسر سفیدش نامیده می‌شود.

همانطور که بیکن می گوید، در مورد کشتی های تولید این “جسم سیترین”، دقیق ترین اقدامات احتیاطی انجام شد. از دستگاه مخصوصی استفاده می شد و حرارت خاصی که نباید از حرارت بدن بیشتر شود. برای این منظور از سرگین اسب استفاده شد. سنیر فیلسوف می گوید: «قبری حفر کنید و زن (جیوه) را با مردش (طلا) در سرگین اسب، آتش فیلسوف، دفن کنید تا زمانی که به هم متصل شوند.

تعریف بیکن از کیمیاگری این بود: “کیمیاگری هنر یا علمی است که نحوه ساخت یا تولید نوعی دارو را که اکسیر نامیده می شود آموزش می دهد. این آموزش می آموزد که چگونه انواع فلزات را با یکدیگر تبدیل کنید. و این با داروی مناسب.» جورج ریپلی، یک راهب، در سال 1476، فکر کرد که سنگ مورد علاقه خود را در گوگرد خالص کشف کرده است. می گوید: دو گوگرد، یعنی.سفید و قرمز را با روغن اکسیر سفید مخلوط کنید تا قوی‌تر عمل کنند و بالاترین داروی جهان را برای شفا و درمان بدن انسان و تبدیل بدن فلزات به بدن خواهید داشت. خالص ترین طلا و نقره مرغوب». برتلو، که مطالعه جامعی در مورد موضوع انجام داده است، به این نتیجه می رسد که آموزه های کیمیا در مورد تغییر شکل فلزات،[69]از دیدگاه‌های فلسفی تشکیل ماده، همانطور که عموماً تصور می‌شود، سرچشمه می‌گیرد، اما در آزمایش‌های عملی زرگرها که در ساختن جایگزین‌های متقلبانه برای فلزات گرانبها مشغول بودند. نمی توان با تأسف به کار عظیمی که در تلاش بسیاری از این پیشگامان علم در تعقیب این واهی شیمیایی خرج و از دست داده اند فکر نکرد.

پاراسلسوس، و همچنین پیشینیانش، برای کشف روشی برای افزایش عمر، سخت تلاش کردند. مانند بیکن و ورولام، او معتقد بود که بدن انسان می‌تواند تا حد معینی با ذخایر تازه‌ای از سرزندگی دوباره جوان شود، و هدف او یافتن وسیله‌ای بود که از طریق آن بتوان چنین منبعی را به دست آورد. او در یکی از آثار خود دلایل زیر را برای این باور آورده است: «فلزات ممکن است از زنگ زدگی محافظت شوند و چوب در برابر پوسیدگی محافظت شود. اگر هوا حذف شود، ممکن است خون برای مدت طولانی حفظ شود. مومیایی های مصری برای قرن ها شکل خود را بدون پوسیدگی حفظ کرده اند. حیوانات از خواب زمستانی خود بیدار می شوند و مگس هایی که از سرما وز شده اند وقتی گرم می شوند دوباره چابک می شوند. بنابراین، اگر بتوان اشیای بی جان را از نابودی دور نگه داشت، چرا نباید امکانی برای حفظ جوهر حیاتی اشکال جاندار وجود داشته باشد؟» برای این منظور او دارویی را تهیه کرد که نامش را Primum[70] Ens Melissæ گذاشت. که با حل کردن کربنات خالص پتاس و خیساندن برگ های تازه گیاه ملیسا در مایع به دست می آمد . روی این الکل مطلق چندین بار در قسمت های متوالی ریخته شد تا مواد رنگی را جذب کند، پس از آن جمع آوری شده، تقطیر شده و تا رسیدن به قوام یک شربت تبخیر می شود. دومین اکسیر مخفی بزرگ پاراسلسوس Primum Ens Sanguinis او بود . این با مخلوط کردن خون از ورید متوسط یک فرد جوان سالم و هضم آن در مکانی گرم با دو برابر مقدار آن آلکاهست تهیه می شد و پس از آن مایع قرمز رنگ از رسوب جدا می شد و صاف می شد و نگهداری می شد.

آلکاهست داروی مشهور جهانی او بود و بزرگترین راز از همه به حساب می آمد. با آهک سوزاننده تازه تهیه شده و الکل مطلق درست شده بود. اینها را ده بار با هم تقطیر کردند. بقایای باقی مانده در مخزن با کربنات خالص پتاس مخلوط و خشک شد. این دوباره با الکل تقطیر شد. سپس آن را در ظرفی گذاشتند و آتش زدند و باقیمانده آن آلکاهست بود.

خطوط زیر بر روی برگ مگس یک اثر قدیمی درباره کیمیاگری که در سال 1550 چاپ شده و با امضای ” Pilo Veritas ” نوشته شده بود یافت شد:

ELIXIR VITÆ.

وقتی آتش و آب، خاک و هوا

در پیوند واقعی عشق متحد هستند،

برای همه بیماری ها پس مطمئن باشید

شما یک درمان مطمئن و مطمئن دارید.

من تأیید می کنم که اینجا به تنهایی است

سنگ فلسفی وجود دارد.

این ریشه باکره طبیعت منصفانه است،

سه بار نیکوترین آنها هستند که میوه را درو می کنند:

اما اوه! جایی که یک متخصص واقعی پیدا شد،

ده هزار هزار متقلب حضور دارند.

در یک اثر باستانی در کتابخانه یورک مینستر، نویسنده به این دست نوشته با امضای « ریموند لولی » برخورد کرد:

انسان را به یاد بیاور که نجیب ترین موجودی است که خداوند خلق کرده است.

که در آنها چهار عنصر متناسب با طبیعت وجود دارد،

یک جیوه خنثی که قیمتی ندارد،

از پول او توسط مانی خریداری می شود.

و پول ما همه چیز نیست مگر یدک گاو ما،

از خورشید و ماه؛ که ریموند چنین گفت.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *